بسم،الله،الرحمن،الرحیم

پست ۳۰۲ www.secad.ir/post/302

همیشه وقتی میگوییم عشق بازی، ارتباط عاطفی احساسی دو نفر جنس به ذهن میرسد، اما آیا حد عشق بازی فقط همین است؟
انسان ها بعضی اوقات کلمه ای را میگویند اما منظوری غیر از ظاهر آن کلمه یا عبارت دارند. مثلا وقتی به کسی میگوییم «برو بابا تابلو» منظور نه خطاب به پدر مان است نه او تابلوی دیوار است.
کلمه عشق هم که بین جنس های مخالف فقط به عاطفه و محبت کمی هم مودت اشاره میکند. اما خود عشق معنا عمیقی دارد؛  فرد عاشق حاضر است طبق میل معشوق هر چه اراده کرد تسلیم باشد، حتی ترک معشوق یا حتی مرگ خود.
مسلم است این حد عشق بین زن و شوهر اصلا رواج ندارد.
از طرفی ما به طور فرضی درباره خدا همین احساس را داریم اما پس چرا برای مرگ یا از دست دادن دوست داشتنی ها اصلا میلی نداریم؟
پاسخ این است که عاشق نیستیم.
چگونه عشق بازی با خدا شروع می شود؟ چون عاشق باب میل معشوق کار میکند پس در روز هر کاری که میکنیم در دل این هدف را داشته باشیم که این کار برای رضایت و خوشنودی خدا باشد. بیدار میشوم برای خوشنودی خدا میخوابم برای خوشنودی خدا میخورم برای خوشنودی خدا نگاه میکنم برای خوشنودی خدا ، تلوزیون برای خوشنودی خدا ، خشم و صبر و عجله و فکر و نفس ... هر چیزی که هیچ ربطی ندارد اگر گناه نباشد خوب است اینگونه باشد.
«قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
»
ﺑﮕﻮ:  ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺗﻤﺎم ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﻣﻦ، ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ، ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. (162 انعام)