بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب 179
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب 165
کلیپ صوتی
داستان چوپان و مهمان نوازی حجاج سقفی
از سخنرانی ایمان و صبر جلسه 1 (راه های صبر: شوق)
شهید آیت الله دستغیب
+ کلیپ ویدئویی
داستان حجاج سقفی و چوپان .
چطور من یه داستانی برای شما عرض میکنم ، تا این داستان هم موجب رفع کسالت تون شود و هم مطلب روشن تر شود . صلوات بر محمد و آل محمد ( اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ) در بعضبی از کتب معتبره در تاریخ نوشته اند : وقتی که حجاج ، حجاج بن یوسف سقفی ( علیه العنته و العذاب ) استاندار شده بود برای حرکت کردن سمت حجاز ... با دستگاه حکومتی می رسد در (میانه ی ) راه قبل از ظهر به محلی که باید فرد بیاید برای تدارک ناهارش خیمه و خرگاه ملوکانه ای نصب کردند . این طرف و اون طرف خیمه راه جریان هوا درست کردند. بالاخره تا ناهار آماده شد ، سفره ی ملوکانه پهن کردن و حجاج ملعون نشست سر سفره که بخورد ؛ یک وقت از جلویش که پرده خیمه را که بالا زده بودند برای جریان هوا ، نگاه بیرون کرد دید اون مسافت دور چندتا بره گوسفند می چرند در آفتاب ، چوپان ، چوپان اونها در اثر گرمای زیاد و سوزش آفتاب بیچاره سرش رو کرده زیر شکم گوسفند ، که اقلا این کله اش یک مقداری آفتاب نخورد . گوسفند وایستاده علف می خوره ، این بیچاره هم از سوزش آفتاب سرش رو کرده زیر شکم گوسفند . حجاج شقی با اون شقاوت ، یک رقّتی کرد ، به مامورین گفت برین این چوپان را بیاورین ؛ ((حواستون رو جمع کنید این سوال و جواب می شه فهمید)) گفت برید چوپان را بیاورید. رفتند و این چوپان رو بالاخره گفتند حجاج است و امر کرده که بیا . خیلی خوب، چوپان را آوردند. هیچ اعتنایی به حجاج ابدا نکرد ،
(حجاج)گفت :بنشین.
(چوپان)گفت : کار دارم.
(حجاج)گفت:چه ؟ چه کار داری؟
(چوپان)گفت:باید کارم رو انجام بدهم. مراقب گوسفندام باشم.
(حجاج)گفت:توی این هوای گرم من دلم سوخت بحال تو. و اینجا فعلا هم هوای خنک هست و هم طعام لزیزی ست ، طعام ملوکانه . بنشین با من یه چیزی بخور سیر که شدی ، خنک که شدی برو .
حالا این رو حجاج گفت ، شبان چه گفت ؟ شبان درآمد در جواب گفت که : من جایی قبلا وعده داده ام ! سابقه ی وعده دارم .
(حجاج)گفت: کجا؟!
(چوپان)گفت : جایی که از مهمانی تو بزرگ تر است .
بازم نفهمید . مهمون کی از حجاجم مگه کسی بالاتر میشه ؟ خلیفه مثلا، خلیفه هم که شامه.
(چوپان) گفت: نخیر! من جای دیگه وعده دارم ، بالاتر است از ضیافت تو .
حجاج باز نفهمید . حجاج گفت : صاف تر بگو تا به کجا وعده داری؟ توی این بیابون!؟
(چوپان)گفت: من روزه دارم ؛ روزه ام . روزه دار مهمان حضرت آفریدگار است .
خدایا چوپانی اینجور من و تویی که سرمون توی کتاب و پای منبرا و چه... شعورمون کجا . لا اله الا الله ایمان چه میکند.
(چوپان)گفت من مهمان خدایم ، روزه دارم مهمان خدا.
حجاج بهش گفت : روز به این گرمی . توی آفتاب به این سوزانی، آخه روزه چه مناسبت دارد؟
چوپان گفت : ((...قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا.../// سوره توبه 81 )) .
یعنی حجاج اینکه امروز به خیالت خیلی گرمه ، مال این است که از آتش جهنم خبر نداری . اگه از آتش جهنم خبر می شدی چه خبره ؛ این سوز آفتاب و این گرما و این روزه گرفتن اصلا پیشت مهم نبود .
(حجاج) گفت : خوب خیلی خوب ، فردا برو (روزه بگیر) امروز رو بیا بشین این طعام رو بخور فردا برو روزه بگیر.
چوپان در اومد در جواب گفت : تو ضمانت می دی به من که فردا زنده باشم ؟ شاید امروز روز آخر عمر من باشد . از کجا من فردا زنده باشم . به شکمم وعده می دهم نه به روحم نه به دینم .
اجمالا حجاج هی میخواد فشار بیاره بلکه این چوپان رو تسلیم کند ، بنشینه بخوره ، فلان . این چوپان هم که عبد ، ایمان . چه صبری! همش راجبه صبره ها الله اکبر ، سبحان الله عظیم .
این حجاج زد به تحجر گفت : چقدر نافهمی ، چقدر کم عقلی ، فلان ، کسی یک همچین خوراک ملوکانه ای آخه در عمرت نه دیدی و نخواهید دید ، حالا برات پیش اومده نمی خوری احمق ، داری پرت و پلا می گویی ! ...
بشنو کلمه ی حکمت ، این حکمت نقل درس خوندن نیست بابا ها ! دلی که از نور ایمان روشن شود نزدیک به حکمت است .(چوپان) گفت: حجاج ، آیا تو این غذا را خوب و پاکیزه قرار داده ای ؟ گفت : پس چی؟! گفت : بنده ی خدا؛ اگر عافیت را خدا بده ، خوراک طیب می شه ولو نان جو باشد ، اگر عافیت را خدا بگیرد ، هیچ طیب نیست ولو این سفره ی تو باشد .
یعنی نگاه این زرق و برقا نکن ، مرغ و پلو و حلوا و چلو و چه ... . بنده ی خدا ، اگه عافیت باشه ، اینا همش خوبه ولو اگه دندونت درد بگیره ، یه گوش دردی ، یه چشم دردی ، یه دل دردی تمام این سفره نباشد بلکه ده برابرش ، عافیت خدایی طعام را طیب می کنه ، نه خود این ، نه خوردن این ، طعام خوب خوبه اما برای من بد بخت چی ؟ اگه خدا عافیت بدهد میشه طیب. و الا فلا . و اگر هم خدا عافیت داد هیچ فرقی نیست بین نان جو و حلوا . پس چه ؟ چند دقیقه ایست توی دهن . چند ثانیه ای از حیص ضاعقه فرق می کند والا پایین که رفت فرقی نیست ، توی شکم آدم مرغ باشه یا اینکه نان خالی باشه .
25:12
چوپان شهوت و گرسنگی داشت اما شوق به وعده ی خدا ، سفره ملوکانه ی حجاج را برایش کوچک کرد .
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب 172
+کلیپ تصویری
متن کلیپ
به نام خدا
مطلب 161
این مطلب متن خلاصه ای از سخنرانی جلسه دوم- ایمان و صبر می باشد که در دهه ی 60 ضبط شده است.
بر اساس روایت حضرت علی (ع) ایمان چهار ستون دارد که صبر اولین آنها ست و نسبت به ایمان مثل سر برای بدن است.
در این مطلب با چهار مفهوم بنیادی که موجوب صبر می شوند آشنا می شوید که عبارت اند از : شوق - خوف - زهد - انتظار . که به طور اختصاصی به ((خوف)) پرداخته شده است .
برای خوف باید حضور و دانایی بی نهایت پروردگار را در همه جا مورد توجه داشته باشیم و از غفلت پرهیز کنیم .
از نکات اصلی این جلسه می توان به احادیث مختلف حضرت امیر المومنین علی (ع) اشاره کرد و آیات قرآن مجید که به علم پروردگار و جهان بعد از مرگ مربوط است و دو داستان از امانت داری قصاب بت پرست تا دوست بی معرفت امام صادق (ع) .
انتهای این جلسه از سخنرانی خراب است و تکه ای از جلسات بعدی ادغام شده است .
به نام خدا
.
مطلب 157
این مطلب متن خلاصه ای از سخنرانی جلسه اول - ایمان و صبر می باشد که در دهه ی 60 ضبط شده است.
در این مطلب با چهار مفهوم بنیادی که موجوب صبر می شوند آشنا می شوید که عبارت اند از : شوق - خوف - زهد - انتظار . که به طور اختصاصی شوق پرداخته است . کلید اصلی برای باز شدن درب شوق را باور وعده های الهی معرفی کرده است و عدم صبر جوانان بر سر راه حق را نداشتن باور قلبی و نداشتن ایمان حقیقی به وعده ها دانسته شده .
از نکته های اصلی می توان به داستان حجاج و چوپان اشاره کرد که به شرح آمده است . و حدیثی از امام علی ع و اشاره به وعده های بهشتی قرآن و ماجرای حنزله شهید جنگ احد که از شب عروسی خود گذشت و به خاطر شوق به خدا به جنگ رفت و شهید شد .
به نام خدا
مطلب شماره 101
آنچه در این مطلب می خوانید :
به نام خدا
شماره مطلب : 22
این مطلب در تاریخ 18 دی 93 به روز رسانی شد .
آنچه در این پست خواهید دید :
صفحه 6 تا 10 کتاب
روایت از فرمایش امام علی علیه السلام در باره حالات شش گانه بدن و جان و نیز سخت ترین بلا ها و نیز از خطبه 259 نهج البلاغه درباره رشد .
تیتر های این مطلب
به نام خدا
مطلب شماره 17
این مطلب در تاریخ 12 اسفند 1392 به روز رسانی شد .
(صفحه بندی بر اساس چاپ اول است )
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
بر هر عاقلى پوشیده نیست که انسان داراى بدنى است و روانى، ظاهرى و باطنى و کردارهاى نیک و زشتش نیز بر دو قسم است کارهایى که به وسیله بدنش انجام مىدهد مانند نماز، روزه، حج، انفاق و مانند شرابخوارى، قماربازى، زناکارى، قسم دیگر چیزهائیست که به دل کسب مىکند و در آن جاى مىدهد مانند ایمان، محبت، خوف، رجاء، رضا. و مانند کفر، نفاق، بغض، کبر، ریاء.
چنانکه کردارهاى ناپسندى که به وسیلۀ بدن انجام داده مىشود و مورد نهى خداوند است شناختن و پرهیز از آنها بر هر فردى واجبست، همچنین چیزهائى که به دل کسب مىکند و مورد نهى حضرت آفریدگار است باید آنها را بشناسد و از آنها بپرهیزد و بکوشد که دلش به آنها مبتلا نشود.
در چندین جاى قرآن مجید پروردگار مسلمانان را از گناهان قلبى ترسانیده از آن جمله در سوره البقره مىفرماید: «خداوند از آنچه دلهایتان کسب کرده شما را بازخواست خواهد فرمود» ١ و در همین سوره از کسى که کتمان شهادت کرده تعبیر به گناهکار دل مىفرماید 2و نیز مىفرماید: «آنچه در دلهایتان است (مانند کفر،نفاق، ریاء. . .) چه آنها را آشکار سازید و چه پوشیده دارید خداوند شما را به آنها محاسبه مىفرماید» 3و در سورۀ اسراء مىفرماید: «بهدرستى که گوش و چشم و دل همۀ آنها مورد بازخواست مىباشند» (یعنى گوش از آنچه شنیده و چشم از آنچه دیده و دل از آنچه در خود جاى داده) ۴ و در سورۀ نور مىفرماید: «کسانى که دوست دارند کارهاى زشت دربارۀ اهل ایمان فاش گردد از براى ایشان عذاب دردناکیست» 5و در این آیه همان دوستى فاش شدن زشتىها را که امر قلبى است گناه و سزاوار عذاب دانسته است و در سورۀ انعام مىفرماید: «رها کنید آشکار گناه و پنهان آن را» ۶ بعضى از مفسرین فرمودهاند یعنى گناهانى که محل آن بدن و گناهانى که جایش دل است.
سایر آیات و روایات وارده ضمن شمارۀ گناهان قلب ذکر مىشود.
١ ) . وَ لٰکِنْ یُؤٰاخِذُکُمْ بِمٰا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ (سورۀ ٢ آیه ٢٢۵ ) .
٢ ) . فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ -سورۀ ٢ آیه ٢٨٣ .
٣ ) . إِنْ تُبْدُوا مٰا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحٰاسِبْکُمْ بِهِ اَللّٰهُ (سورۀ ٢ آیه ٢٨۴ ) .
۴ ) . إِنَّ اَلسَّمْعَ وَ اَلْبَصَرَ وَ اَلْفُؤٰادَ کُلُّ أُولٰئِکَ کٰانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (سورۀ اسراء آیه ٣۶ ) .
5) . إِنَّ اَلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ اَلْفٰاحِشَةُ فِی اَلَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (سورۀ نور آیه ١٩ ) .
6) . وَ ذَرُوا ظٰاهِرَ اَلْإِثْمِ وَ بٰاطِنَهُ (سورۀ انعام آیه 120) .
در چندین جاى قرآن مجید گناه قلب را بیمارى دل دانسته از آن جمله در سورۀ البقره مىفرماید در دلهاى آنها (یعنى منافقین) یک نوع بیماریست پس خداوند بر بیماریشان مىافزاید ٧ .
چنانچه دلى را که از انواع گناهها و بیماریها پاک باشد آن را قلب سلیم و سبب سعادت دانسته و در سورۀ شعراء مىفرماید «روز قیامت مال و فرزندان سودى نخواهد داشت مگر کسى که خداى را بیاید با قلب سالم» ٨ یعنى امور اعتبارى دنیوى مانند مال تنها بکار حیات دنیوى مىخورد اما براى زندگانى پس از مرگ تنها «دل سالم» است که بدرد مىخورد و شخص از آن بهره مىبرد-اصلا یکى از نامهاى بهشت دار السّلام 9است یعنى خانۀ افرادى که سالم از هر بیمارى و آلودگى باشند بنابراین کسانى که بگناهان آلودهاند باید آنقدر در بیمارستان جهنم بمانند تا از آن آلودگیها پاک شده و شفا بیابند آن وقت بتوانند به بهشت وارد گردند مگر بیماریهائى که هیچ قابلیت علاج نداشته باشد مانند کفر، نفاق، بغض خدا و دوستان خدا چنین بیمارانى باید همیشه در آن زندانخانه بمانند.
٧ ) . فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَهُمُ اَللّٰهُ مَرَضاً (سورۀ ٢ آیه ١٠ ) .
٨ ) . یَوْمَ لاٰ یَنْفَعُ مٰالٌ وَ لاٰ بَنُونَ إِلاّٰ مَنْ أَتَى اَللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (سوره شعراء آیه ٨٨ و ٨٩ ) .
مطلب بعدی از صفحه 6 تا 10 در http://sojoodforgod.blog.ir/post/22