به نام خدا .

مطلب شماره 76

شاید همه از اینکه برف بیاد خوشحال میشیم و کیف میکنیم ، اما فردا صبح تا از در خونه بیرون میایم و یه سری تکون میدیم با منظره یخبندان کوچه ها مواجه می شیم حالا بعضی ها ....

... زیر لب غر غر میکنن این دیگه چه وضعیه آدم جرات نمیکنه تند راه بره . برای بعضی ها هم عین کیف و حال شونه لیز میخورن و بیخیال همه چی میشن ولی توی خیابون که راه میریم می بینیم مردم کله ها شون پایینه و جلوی قدم بعدی شون رو نگاه میکنن ، شاید یکی از مزایای یخبندون همین باشه که برادرا و خواهرا دیگه با هم دادوستد دل نمیکنن و تیر شیطونک ها میخوره زمین . توی خیابون هم هیش کی بوق نمیزنه : که " برو دیگه عمو راه رو بستی !!! " . حالا همه فرمون رو دو دستی می چسبن و مثل بچه ی آدم رانندگی میکنن . آخیش آرامش ! حالا آدم فکر میکنه داره توی بافرهنگ ترین شهر فسقلی زندگی میکنه و یه نفس راحت میکشه .