به نام خدا

مطلب شماره 163

درس زندگی

سیب گندیده شبیه کینه دل

+کلیپ تصویری

داستان بچه های کودکستانی که در ماجرایی جالب یاد گرفتند که نباید نفرت و کینه ی دیگران را در دل نگه دارند.


روز در یک کودکستان دعوا شد و بچه های کودکستان ، دو ، سه روزی با هم قهر کردند و خیلی از همدیگه ناراحت بودند . مربیان سعی کردند که بچه ها را آشتی دهند اما بی فایده بود.


معلم با هوش کودکستان به بچه ها گفت که می خواهد با آنها بازی کند.او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن ، به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.


فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند . در کیسه بعضی ها 2تا ، بعضی 4تا و بعضی ها خیلی بیشتر بود.
معلم به بچه ها گفت تا مدتی هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.آخر بازی معلوم می شد که منظور معلم چیست.

روز ها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع به گلایه از بوی ناخوش سیب ها گندیده کردند.
به علاوه آنهایی که کیسه را پر کرده بودن از وزن سنگین آن خسته شده بودند. پس از چند روز بازی تمام شد و بچه ها را حت شدند.

معلم از بچه ها پرسید که در این چند روز چه احساسی داشتید ؟ بچه از اینکه مجبور بودند سیب های بدبو و سنگین را با خود حمل کنند شکایت داشتند

آنگاه معلم منظور خود را از این ماجرا توضیح داد که : این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه ی آدم هایی را که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه می دارید و همه جا با خود می برید.


بوی بد کینه و نفرت ، قلب ما را فاسد می کند و ما آن را همه جا همراه خود می بریم .حالا که شما بوی بد سیب های گندیده را نتوانستید چند رو تحمل کنید چطور بوی بد کینه ی دیگران را همه ی عمر در دل خود تحمل می کنید؟

بعد از آن بچه ها با هم آشتی کردند و دوستان صمیمی بودند.

پایان.


بازدید و دریافت فایل mp4 کلیپ تصویری این مطلب به لینک زیر

download

.

.