به نام خدا

.

مطلب 157

راه های صبر 

قسمت 1 : شوق

آیت الله شهید دستغیب (+)

این مطلب متن خلاصه ای از سخنرانی جلسه اول - ایمان و صبر می باشد که در دهه ی 60 ضبط شده است.

در این مطلب با چهار مفهوم بنیادی که موجوب صبر می شوند آشنا می شوید که عبارت اند از : شوق - خوف - زهد - انتظار . که به طور اختصاصی شوق پرداخته است . کلید اصلی برای باز شدن درب شوق را باور وعده های الهی معرفی کرده است و عدم صبر جوانان بر سر راه حق را نداشتن باور قلبی و نداشتن ایمان حقیقی به وعده ها دانسته شده .

از نکته های اصلی می توان به داستان حجاج و چوپان اشاره کرد که به شرح آمده است . و حدیثی از امام علی ع و اشاره به وعده های بهشتی قرآن و ماجرای حنزله شهید جنگ احد که از شب عروسی خود گذشت و به خاطر شوق به خدا به جنگ رفت و شهید شد .

دانلود فایل صوتی این سخنرانی به قالب mp3 : لینک کمکی راسخون

شروع متن خلاصه :

 

چهار ستون ایمان

تمام آیات قرآن برای زیاد شدن ایمان است . ایمان است که آدمی را به سعادت می رساند . ایمان از کجا پیدا می شود ؟  حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود : ایمان را چهار ستون است . کسی که می خواهد ایمان به دست آورد سعی کند این چهار چیز را کسب کند .

اول صبر ، دوم عدل ، سوم یقین ، چهارم جهاد . که خود حضرتش توضیح میدهد .

نسبت صبر و ایمان

اما صبر که اولین استوانه ی ایمان است  (3:13دقیقه ) نسبت صبر به ایمان مثل نسبت سر به ایمان است . اگر بدن سر نداشته باشد چیست؟ هیچ . اگر کسی صبر نداشته باشد ایمانی نیست . صبر صبر !

راه های صبر

صبر از کجا پیدا می شود ؟ (4:00دقیقه) تحقق صبر در انسان بوسیله ی چهار شعبه است . از چهار مسیر ممکن است آدمی دارای قوه ی صبر گردد . اول شوق ، دوم خوف ، سوم ذهد ، چهارم انتظار .

شوق

و اما شوق (( 2642 مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَات‏ /// تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ((146

( 5:00دقیقه)

کسی که شوق به بهشت پیدا کرد ، امید به ثواب خدا پیدا کرد ، دست از شهوات برمیدارد. آدمی تا شوق به چیزی پیدا نکند  گذشت نمی کند .

مثال از شوق در زندگی روزمره

مثلا در کارهای دنیویه : تاجر اگر فلان جنس را از خارج بیاورد سود کوچکی هم برایش دارد و به سود آن امیدوار است پس سختی های زیادی را برای آن تحمل می کند.

 

حال اگر کسی شوق به بهشت پیدا کرد مگر میشود نماز صبحش قضا شود ؟! اگر شد پس شوق ندارد. شوق به بهشت ندارد .

آیات بهشت در قرآن و وعده ها

آیات بهشت در قرآن برای ایجاد شوق است . برای این است که ای انسان باشد که در تو یک شوقی ایجاد شود و به برکت آن صبر کنی.

 

اگر دو نفر باهم دعوا دارند بروی پیشش بگویی (( ...ألا تحبون أن یغفر اللَّه لکم ...///امام صادق(ع) مصباح الشریعه )) آیا دوست نمیداری خدا تو را عفو کند ؟ پس عفو بکن تا خدا تو را عفو کند . می زند زیر چونه ات می گوید برو این حرف ها رو بریز دور. چرا ؟ چون امید به مغفرت خدا ندارد . حتی اگر بگوید الهی العفو هم فقط زبانش است والا دل اگر خواسته ی دل بود به وعده ی خدا تن در میداد .

(10:00)

اگر آیه های قرآن که وعده ی بهشت دارد در انسان اثر بگذارد این همه گناه نداشت . این همه تشویق الله اکبر!

 

نمونه هایی از آیات بهشت .

 

درخت بهشتی : میوه دائمی ، بوی خوش تا فاصله ی دور ، مصرف کننده از آن مدام میل به آن دارد و سنگینی هم ندارد ، هر میوه صد هزار مزه دارد .

 

آشامیدنی های بهشت : مثال هایی از نوشیدنی ها با عظمت . چهار نهر در قصر مومنین ، نهر آب زلال ، نهر عسل ناب ، نهر شیر پاک و نهری از شراب هوش دهنده .

 

مخاطب وعده ها

این وعده ها برای کیست ؟ میگویند آهای روزه داران شما که چند ساعت خودتون رو نگه داشتید بسم الله این عوضش .

کسی که روزه ندارد بخاطر آن است که خبر باورش نشده شوق به بهشت ندارد. از یک لیوان آب خنک نمیگذرد صبر نمی کند . ایمان ندارد اگر ایمان قوی شد ، شوق می آورد . شوق که آمد تمام این چیزا آسان میشه .

(15:00)

داستان حجاج سقفی و چوپان .

چطور من یه داستانی برای شما عرض میکنم ، تا این داستان هم موجب رفع کسالت تون شود و هم مطلب روشن تر شود . صلوات بر محمد و آل محمد ( اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ) در بعضبی از کتب معتبره در تاریخ نوشته اند : وقتی که حجاج ، حجاج بن یوسف سقفی ( علیه العنته و العذاب ) استاندار شده بود برای حرکت کردن سمت حجاز ... با دستگاه حکومتی می رسد در (میانه ی ) راه قبل از ظهر به محلی که باید فرد بیاید برای تدارک ناهارش خیمه و خرگاه ملوکانه ای نصب کردند . این طرف و اون طرف خیمه راه جریان هوا درست کردند. بالاخره تا ناهار آماده شد ، سفره ی ملوکانه پهن کردن و حجاج ملعون نشست سر سفره که بخورد ؛ یک وقت از جلویش که پرده خیمه را که بالا زده بودند برای جریان هوا ، نگاه بیرون کرد دید اون مسافت دور چندتا بره گوسفند می چرند در آفتاب ، چوپان ، چوپان اونها در اثر گرمای زیاد و سوزش آفتاب بیچاره سرش رو کرده زیر شکم گوسفند ، که اقلا این کله اش یک مقداری آفتاب نخورد . گوسفند وایستاده علف می خوره ، این بیچاره هم از سوزش آفتاب سرش رو کرده زیر شکم گوسفند . حجاج شقی با اون شقاوت ، یک رقّتی کرد ، به مامورین گفت برین این چوپان را بیاورین ؛ ((حواستون رو جمع کنید این سوال و جواب می شه فهمید)) گفت برید چوپان را بیاورید. رفتند و این چوپان رو بالاخره گفتند حجاج است و امر کرده که بیا . خیلی خوب، چوپان را آوردند. هیچ اعتنایی به حجاج ابدا نکرد ،

(حجاج)گفت :بنشین.

(چوپان)گفت : کار دارم.

(حجاج)گفت:چه ؟ چه کار داری؟

(چوپان)گفت:باید کارم رو انجام بدهم. مراقب گوسفندام باشم.

(حجاج)گفت:توی این هوای گرم من دلم سوخت بحال تو. و اینجا فعلا هم هوای خنک هست و هم طعام لزیزی ست ، طعام ملوکانه . بنشین با من یه چیزی بخور سیر که شدی ، خنک که شدی برو .

حالا این رو حجاج گفت ، شبان چه گفت ؟ شبان درآمد در جواب گفت که : من جایی قبلا وعده داده ام ! سابقه ی وعده دارم .

(حجاج)گفت: کجا؟!

(چوپان)گفت : جایی که از مهمانی تو بزرگ تر است .

بازم نفهمید . مهمون کی از حجاجم مگه کسی بالاتر میشه ؟ خلیفه مثلا، خلیفه هم که شامه.

(چوپان) گفت: نخیر! من جای دیگه وعده دارم ، بالاتر است از ضیافت تو .

حجاج باز نفهمید . حجاج گفت : ساف تر بگو تا به کجا وعده داری؟ توی این بیابون!؟

(چوپان)گفت: من روزه دارم ؛ روزه ام . روزه دار مهمان حضرت آفریدگار است .

خدایا چوپانی اینجور من و تویی که سرمون توی کتاب و پای منبرا و چه... شعورمون کجا . لا اله الا الله ایمان چه میکند.

(چوپان)گفت من مهمان خدایم ، روزه دارم مهمان خدا.

حجاج بهش گفت : روز به این گرمی . توی آفتاب به این سوزانی،  آخه روزه چه مناسبت دارد؟

چوپان گفت : ((...قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا.../// سوره توبه 81 )) .

یعنی حجاج اینکه امروز به خیالت خیلی گرمه ، مال این است که از آتش جهنم خبر نداری . اگه از آتش جهنم خبر می شدی چه خبره ؛ این سوز آفتاب و این گرما و این روزه گرفتن  اصلا پیشت مهم نبود .

(حجاج) گفت : خوب خیلی خوب ، فردا برو (روزه بگیر) امروز رو بیا بشین این طعام رو بخور فردا برو روزه بگیر.

چوپان در اومد در جواب گفت : تو ضمانت می دی به من که فردا زنده باشم ؟ شاید امروز روز آخر عمر من باشد . از کجا من فردا زنده باشم . به شکمم وعده می دهم نه به روحم نه به دینم .

اجمالا حجاج هی میخواد فشار بیاره بلکه این چوپان رو تسلیم کند ، بنشینه بخوره ، فلان . این چوپان هم که عبد ، ایمان . چه صبری! همش راجبه صبره ها الله اکبر ، سبحان الله عظیم .

این حجاج زد به تحجر گفت : چقدر نافهمی ، چقدر کم عقلی ، فلان ، کسی یک همچین خوراک ملوکانه ای آخه در عمرت نه دیدی و نخواهید دید ، حالا برات پیش اومده نمی خوری احمق ، داری پرت و پلا می گویی ! ... 

بشنو کلمه ی حکمت ، این حکمت نقل درس خوندن نیست بابا ها ! دلی که از نور ایمان روشن شود نزدیک به حکمت است .(چوپان) گفت: حجاج ، آیا تو این غذا را خوب و پاکیزه قرار داده ای ؟ گفت : پس چی؟! گفت : بنده ی خدا؛ اگر عافیت را خدا بده ، خوراک طیب می شه ولو نان جو باشد ، اگر عافیت را خدا بگیرد ، هیچ طیب نیست ولو این سفره ی تو باشد .

یعنی نگاه این زرق و برقا نکن ، مرغ و پلو و حلوا و چلو و چه ...  . بنده ی خدا ، اگه عافیت باشه ، اینا همش خوبه ولو اگه دندونت درد بگیره ، یه گوش دردی ، یه چشم دردی ، یه دل دردی تمام این سفره نباشد بلکه ده برابرش ، عافیت خدایی طعام را طیب می کنه ، نه خود این ، نه خوردن این ، طعام خوب خوبه اما برای من بد بخت چی ؟ اگه خدا عافیت بدهد میشه طیب. و الا فلا . و اگر هم خدا عافیت داد هیچ فرقی نیست بین نان جو و حلوا . پس چه ؟ چند دقیقه ایست توی دهن . چند ثانیه ای از حیص ضاعقه فرق می کند والا پایین که رفت فرقی نیست ، توی شکم آدم مرغ باشه یا اینکه نان خالی باشه .

 

25:12

 

چوپان شهوت و گرسنگی داشت اما شوق به وعده ی خدا ، سفره ملوکانه ی حجاج را برایش کوچک کرد .

 

اینکه جوانان با نگاه به نامحرم دل گناه دارند از این است که از وعده ی حوری را باور ندارد . توضیحاتی درباره ی عظمت خلقت حوری ها .

اگر حوری به عالم دنیا بیاید تمام انسان ها از شدت شگفت زدگی می مردند .

 

ماجرای حضرت یوسف (ع) و زنان مصر که از زیبایی وی دست خود را بریدند .

 

در اینجا جمالی در حد جنبه ی بشریت قرار داده اصل والای جمال و زیبایی در آخرت است .

 

در روایات آمده که حوری که جمال مطلق در او پدیدار شده به گونه ی راستش به نور نوشته شده (محمد رسول الله) (ص)  به گونه ی چپش نوشته شده (علی ولی الله) (ع) ...  .

 

همین گونه ساده نیست چنین رسیدنی به لطیف . کسی که به گناه عادت کرده از لطیف دور است .

 

34:00

ماجرای جناب حنزله که از شب عروس خود گذشت و حتی غسل جنابت نکرد و به یاری پیامبر برای جنگ احد رفت و به شهادت رسید . رسول خدا فرمودند پس از شهادت دیدم که ملائک او را غسل میدهند .

 

چه کسی صبر می کند ؟ کسی که شوق دارد کسی که وعده ها را باور دارد .

 

40:00

 

با شوق به مقصود هر سختی ای راحت می شود . اهل دنیا که به شوق دنیا به هر رنجی می سازند . ولی افسوس که برای آخرت و وعده های فوق العاده عظیم آن به رنج ها نمی سازیم .

 

ملامت مسلمانان برای نداشتن شوق به آخرت و وعده های آن .

 

 

43:00

ماجرای مکاشفه ی یکی از بزرگان که در کتاب قدیمی آمده است که بهشت را دید و لذت چشید اما برگرداندنش و در دنیا قدری افسوس خورد تا آنکه جان داد .

 

دعا و ابراز نیاز به درگاه الهی برای گرفتن شوق به سوی آخرت و صبر سختی های دنیا .

 

مرثیه و روضه برای امام حسین (ع) : که ایشان پرده ی غیب را کنار زدند و مقام هر کدام از یاران خود را نشان دادند  و ظهر عاشورا و تنهایی حسین (ع) ... و خطاب قرار دادن روح پاک یاران خود .